Departed



تولستوی می‌گوید :ما نفرین شده ایم نفرین  برای انسان که در بهشت تن آسای  بیکار و شادمان بود او هیچ نگرانی از بابت تن اسایی اش نداشت . آسوده بود  و شادمان بدون ذره ای احساس ملال و بیهودگی آسودگی ای که با حرارت بوسه ی  لب های داغ و مرمرین حوا و رد دندان های آدم بر گوشت سیب ممنوعه نفرین شدچرخ در آسمان چرخید و تبعید خاکزادگان کافی نبود نفرین با آنان ماند و بعد از آن ما فرزندان نفرین  زهدان حوا را دریدیم و بر روی زمین آسمان را در آغوش گرفتیم.در حالی نفس کشیدیم که نفرین خدا هنوز قلب مان را می لرزاندهیچ انسانی می‌شناسید که بیکار بماند بدون این قلبش برای حرام کردن زندگی اش نلرزد؟احساس بیفایدگی نکند؟شاید نفرین شاید موهبت ،وجود این احساس ، راحتی را زهرت میکند.


احساس بدی دارم انگار شلنگ آب سرد به قلبم وصل کرده اند و آب به شدت سردی که تیغه های نازک یخ درآن شناورند در رگهایم می‌چرخد می‌چرخد و میخراشد.میخراشد و من از جنون میخندم.از شوک عصبی میخندم 

نصف صندلی دیگر چه چلغوزی بوده است ؟میدانید بدتر از این نمی شود کسی را مسخره کرد.

تلخ ترین  گریه اور ترین و خنده دار ترین خبری که خوانده ام.آدم را یاد فیلم های کمدی سیاه آمریکایی می اندازد.از همان هایی که تهش میگویی چه احمقانه بود.

نمی دانم چه بگویم.

باید چه گهی بخورم؟!.

دوست دارم همانقدر بی سواد و حقیر مثل همان قانون گذاران نجس باشم که بگویم بروید نصف  آن دانشجوی ایثارگر بی شرف  را ببرید و بیندازید روی صندلی .قانون تان همین است پس همین را عمل کنید .

چقدر سخت است که کلی جان بکنی و خودت را تجزیه کنی و در آخر اینگونه مسخره ات کنند.رتبه دو بیاوری و یک بی لیاقت  مغز متعفنش را کشان کشان بکشد کنار جایت را بگیرد و با پوزخند بدرقه ات کند.

 

https://www.eghtesadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-30/382284-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%B7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%B1-%D9%82%D8%A8%D9%88%D9%84-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF

 


بالاخره بعد از 13سال جز جز طرفداران بعد از یک سال سرگردانی بخاطر حرف مینارد جیمز کینن که در metal hammer golden godsقول کار های جدید داده بود بعد از کلی خبر شگفت انگیز که میگفت همه قطعات بالای 10دقیقه هستن و.

دو روز پیش آلبومی که قرار بود آپریل امسال منتشر شود ریلیز شد♡_♡

البته آلبوم کامل جمعه ریلیز میشود

شاید برای شما انتشار یک آلبوم 9قطعه ای اتفاق خاصی نباشد ولی اگر از طرفداران متال و راک باشید میدانید که هیچ چیز!دقیقا هیچ موزیکی حتی a perfect circleکه با تول خواننده مشترکی دارد جانشین تول نمی‌شود و نخواهد شد!

سبک کل آلبوم پراگ راک /متال استمحتوا هم مثل همیشه همان طور سخت و مفهومی است یعنی باید کلی فسفر بسوزانی(خوشحالم این آلبوم دیگر قطعه توقیفی نداشته است ).البوم نظرات فوق مثبتی دریافت کرده .به قول آدام جونز بعضی آهنگ ها آنقدر طولانی اند که شاید فکر کنید چند آهنگ را باهم تلفیق کرده اند♡_♡و به قول همان آدام جونز تول واقعا اهمیتی نمی دهد مردم چه فکری می‌کنند او می‌خواهد در آخر کارش راحت باشد!و نسبت به آلبوم حس خوبی دارد.

مینارد کینن در مورد کانسپت می گوید در مورد ترس های درونی مان است و درس هایی که باید اشتباهات و موفقیت هایمان بگیریم

این مجله ها و سایت های منتقدین هم که از زیبایی آلبوم پشم هایشان ریخته .ولی شاید زیبا ترین نظر مال سایت the atlanticباشد که:موسیقی گروه تول را نمیتوان با یک بار شنیدن درک کرد ،یک بار کافی نیست

من هم که کلا عاشق بودم عاشق تر شدم:)البته هنوز همه آهنگ هارا گوش نداده ام ولی آنقدر لحظه شماری برای ریلیز این آلبوم کرده ام که حالا دارم بال در می آورم:))مگر امکان دارد تول بد هم بشود؟!:)

 


MCR_Welcome to black parade

بالاخره بعد تقریبا ۷ سال مای کمیکال رمنس برگشت!!!

ان ها با انتشار تاریخ کنسرتی در کالیفرنیا پنجشنه رسما برگشتشان را اعلام کردند ☆_☆

به شدت اوردوز کننده ای خوشحالم!البته نمیدانم واقعا باید زار بزنم یا بخندم اخر میدانید جرارد وی در این مدت تبدیل به یک را ریشو چاق شده است.

در هر صورت مهم نیست عاشقان شیمیایی من همیشه عالی هستند!

 

https://www.rocksound.tv/news/read/my-chemical-romance-mcr-reunion-tour-tickets-dates

 

 

 


 

 

Virgin black_our wings are burning 

Genres:Symphonic metal_Gothic metal_Gothic doom
Year :2003
Origin :Australia
Y/A  :1995_Present

 

?Look at my faceDo you see god+

 


عزیزم واقعا نمی دانی چقدر احمقی یا اهمیتی نمی دهی؟عزیزم میشود دهانت را ببندی بوی گندش نوعی سلاح کشتار جمعی است!این همه  ریده ای که بگویی شاش داری عق نمی زنی؟عزیزم هزار بار دستت را در سوراخ مار غاشیه چرخاندی یکبار نمی خواهی پونه بکاری؟نمی خواهی بفهمی بابا این راهش نیست؟ میدانی تو نمی خواهی اوضاع را تغییر دهی فقط میخواهی خشم خودت را کنی.تظاهرات میکنی می ایند اتش میکشند و میکشند و میبرند و میزنند بعد هم پرونده ی قضایی را با گل سرخ تقدیمت میکنند و روی سکوی اعدام برایت بوسه میفرستندوای بمیرم  برای اعتراض کار امدت.نمی خواهی بفهمی باید جور دیگری اعتراض کنی؟میشود از مغزت کار بکشی؟چرا همیشه میخواهی درگیر حاشیه و هیجان باشی؟از اعتراض فقط خیابان را میشناسی؟این همان چیزی است که که ۱۰۰ سااااال است دارد نسل به نسل شکست میخورد و تو هم می بازیبازنده!جای ترحم و توجیه بی خود خودت فکر کن گوسفند خرفت کودن بی سواد عروسک بادی پر شده از گاز حماقت و ادعا .تو فقیر و بدبختی نه چون پول نداری فقیری چون نه سواد داری نه جرئت قبول اشتباه نه حتی عقل


در وبلاگم عمیقا احساس خلا و خطر و ناامنی میکنم نمی توانم اینجوری بپذیرمشچیزی کم دارد و یا زیاد دارد! میدانم چه کم یا زیاد دارد اما نمی دانم باید چگونه قلب مشکل را هدف بگیرماین وبلاگ من نیست!دیگر احساس تعلق به ان ندارم! مدتی میشود دیگر در بیان راحت نیستم(درست از همان موقعی که ان کلاغ های مسخره پایشان به وبم باز شد!همان عکس ابی را میگویم هیچ وقت با رنگ ابی ابم در یک جوب نرفته هیچ وقت!) وبلاگ من باید بی روح باشد دیگر محیطش سرد و خسته کننده و خاکستری  نیست انگار رنگ هایی از ان بالا خزیده که اعصاب مرا به هم بریزد محیط های این شکلی به من احساس غربت میدهد.من ان وبلاگ تاریک و سرد و نمورم را میخواهم!نمی دانم چه را باید عوض کنم؟هرچه بیشتر سعی میکنم درستش دهم بدتر میشود.نمی دانم چه گوری باید برایش بکنم!

+شرط می بندم انتشار این پست وضعیت را بدتر میکند.به شدت!


تو چرا اینجوری هستی؟!

خدا شاهده یه بار دیگه این سوال مسخره بی سروته خنده دار کثافت رو ازم بپرسن جوری خودمو می کشم که بیشتر از خودکشی dead * پشماتون بریزه و همون قدر حمام خون !همون قدر وحشی!

همینم که هست !هیچ مشکلی هم ندارم!

 

*dead وکالیست گروه بلک متالmayhem  و morbidکه در سال۱۹۹۱ رگ(از مچ) هر دوتا دستشو زد گلوشو بریدو و در اخرم با شاتگان به پیشونی ش شلیک کرد

 

 

+باید اضافه کنم قبل از خودکشی جوری طرفو میکشم از فیلمse7enبدتر!


این روز ها طناب قلاده ی زمان است که محکم تر از دیگر اربابان گردنم را می‌کشد و من مثل توله سگی مفلوک زوزه کشان تسلیم میشوم

شاید هم از اول تنگ ترین قلاده بر گردن انسان قلاده ی زمان بوده

دوست دارم بگویم :زمان کسی است که هرچیزی را در دست و هر کسی را در اختیار دارد و بعد هم مثل کازانتزاکیس پیرمرد نیمه دیوانه ی خوش احساس بگویم 《او یا خداست یا شیطان》

واما پینک فلوید چه خوب می‌گوید که ما  همیشه به زمان سجده کرده ایم (در موقعیت های زمانی خاص دعا کرده ایم و در واقع جلو زمان زانو زده ایم )

 


ارنج هایش را ستون میز و کف دستهایش را تکیه گاه لپ های گل انداخته اش کرده بود انگشت هایش از کناره ی گوش هایش به جنگل موهایش خزیده بودند هر از چند گاهی دسته ی موی نا همسانی به دور انان میپیچید و رها میشد موهای پرکلاغی اش به حدی چرب بودند که از  وقتی زیر افتاب راه میرفت سرش قدیس وار می درخشید جریان جاری احساسات در قلبش از چشمان ریز سیاه و گود رفته اش نشت میکرد اگر زیاد به او دقیق میشدی می توانستی لحظه به لحظه ی افکارش را بخوانی هرچند فکر بدرد بخوری نصیبت نمی شد دماغ استخوانی و لب های مرده اش هم چیز زیادی برای قی کردن نداشتند هم چنین هیکل متناسب اما ضعیفش در یک کلام او مایوس بود.حتی نمی دانست چه اشتباهی کرده است اما گناهکار بودنش قطعی بود.شاید یک پشه را کشته بود. یا چراغ قرمزی را رد کرده بود. اما اتفاقاتی که اداره ی پلیس به او نسبت میداد شباهتی به رفتارش نداشت

دوباره صدایی روی زمین افتاد:اون ساختمون تجاریو کدوم بی پدری اتیش زد؟

کدوم چلغوزی پرسنل بیمارستان رو  تیکه تیکه کرد و گوشتاشونو از چهار طرف اتاق عمل اویزون کرد؟ 

کدوم بی شرفی بچه های مهد کودک《فرشته ها》 رو با هدیه ی اسباب بازیای اسیدی کشته؟

جواب منو بده !میشنوی؟ 

می شنید اما مامور ها به نظرش ادم های خوبی می امدند شاید نباید لوله های گاز اداره شان را اره می کرد 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Robert دانلود آهنگ جدید - دانلود موزیک - آهنگ های جدید انجمن مهندسي شركت پلي اكريل ايران پروژه های دانشجویی استان اردبیل Brooden panjarehvistabest Andrea رایانه صبا آکوراموب دهکده ی انسانهای خاص